درباره وبلاگ


به وبلاگ ما (برو بچه های مدیریت)خوش اومدین.این وبلاگ جهت بروز رسانی اطلاعات ما و تبادل نظرات ایجاد شده است.
آخرین مطالب
پيوندها


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 11
بازدید ماه : 174
بازدید کل : 46317
تعداد مطالب : 62
تعداد نظرات : 259
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


document.write("صبح بخیر! ساعت یک صبح است و چند ساعتی تا طلوع خورشید بیشتر نمانده") if (hr ==2) document.write("ساعت دو صبح هست فکر کنم قصد آشتی با خواب را نداشته باشی !") if (hr ==3) document.write("ساعت 3 صبح است امیدوارم که مطالب ما رو درست ببینی و تو هم تو هم نخونی !") if (hr ==4) document.write("ساعت 4 صبح هست اگر برای نماز صبح بلند شدی انشا الله که قبول باشه !") if (hr ==5) document.write("ساعت پنج صبح است و این نشون می ده که تو آدم سحر خیزی هستی !") if (hr ==6) document.write("ساعت 6 صبح است و بهتره بری و صبحانه را آماده کنی !") if ((hr == 6) || (hr ==7) || (hr ==8) || (hr == 9) || (hr ==10)) document.write("صبح بخیر ! امیدوارم لحظات خوبی را در وب سایت ما بگذارنی!") if (hr ==11) document.write("سایت 11 ظهر است و کم کم داره هوا گرم می شه !") if (hr ==12) document.write("ساعت 12 ظهر است و کم کم باید بری و نهار بخوری !") if ((hr==13) || (hr==14) || (hr==15) || (hr==16)) document.write("عصر بخیر دوست عزیز ! امیدوارم که لظحات خوشی را در وب سایت ما بگذرانی") if ((hr==17) || (hr==18) || (hr==19)) document.write("کم کم داره شب می شه!") if ((hr==20) || (hr==21) || (hr==22)) document.write("شب بخیر !") if (hr==23) document.write("شب خوبی را برایت آرزو می کنم !") if (hr==0) document.write("ساعت 24 است و فکر کنم دیگه باید بری بخوابی !") document.write("
") // End -->

//Ashoora.ir|Hadith Begins

وبلاگى برای دانشجویان رشته مدیریت خدمات درمانی
دانشجویان مدیریت خدمات درمانی 90 اصفهان




 

 

 

 

 

فرهاد و هوشنگ هر دو بیمار یک آسایشگاه روانى بودند. یکروز همینطور که در کنار استخر قدم مى زدند فرهاد ناگهان خود را به قسمت عمیق استخر انداخت و به زیر آب فرو رفت.

هوشنگ فوراً به داخل استخر پرید و خود را در کف استخر به فرهاد رساند و او را از آب بیرون کشید.

وقتى دکتر آسایشگاه از این اقدام قهرمانانه هوشنگ آگاه شد، تصمیم گرفت که او را از آسایشگاه مرخص کند.

هوشنگ را صدا زد و به او گفت: من یک خبر خوب و یک خبر بد برایت دارم. خبر خوب این است که مى توانى از آسایشگاه بیرون بروى، زیرا با پریدن در استخر و نجات دادن جان یک بیمار دیگر، قابلیت عقلانى خود را براى واکنش نشان دادن به بحرانها نشان دادى و من به این نتیجه رسیدم که این عمل تو نشانه وجود اراده و تصمیم در توست.

و اما خبر بد...

این که بیمارى که تو از غرق شدن نجاتش دادى بلافاصله بعد از این که از استخر بیرون آمد خود را با کمر بند حوله حمامش دار زده است و متاسفانه وقتى که ما خبر شدیم او مرده بود.

هوشنگ که به دقت به صحبتهاى دکتر گوش مى کرد گفت: او خودش را دار نزد. من آویزونش کردم تا خشک بشه...

.....................

حالا من کى مى تونم برم خونه‌مون ؟

 



ادامه مطلب ...


دو شنبه 8 خرداد 1391برچسب:, :: 20:37 ::  نويسنده : زهرا رنجبر